به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از کاشان، شهیدماشاءالله بوجاری آرانی در اوایل زمستان ۱۳۳۰ ه. ش در یک خانواده مستضعف و مذهبی در محله سبزه میدان آران و بیدگل چشم به جهان گشود، در دوران کودکی بهعلت فقر مالی خانواده اش و کمبود امکانات قادر به تحصیل نشد و از همان دوران به قالی بافی و زراعت مشغول گردید. او در ایام کودکی و نوجوانی بسیار باهوش و شجاع بود و نسبت به بعضی کارهاکه حتی بعضی بزرگترها از آن واهمه داشتند و خیلی شجاعت از خود نشان می داد.
شهید در آن ایام ظلم و جور ستمشاهی اهمیت بسیار به ادای فریضه نماز می داد، بطوری که صبحها روی پشت بام اقامه اذان می نمود و مردم را به اقامه نماز و حرکت بسوی صراط مستقیم دعوت می کرد.
در تظاهرات سال ۱۳۵۷ آران برعلیه رژیم ستمشاهی پهلوی فعال بود و روز ۱۷ شهریور هم کنار شهیدان عبدالهی و غفوره در صف تظاهرات شرکت کرده بود.
در سال ۱۳۵۹ وارد بسیج گردید و در انتظامات ستاد نماز جمعه و تشییع جنازه شهداء شرکت می نمود، در سال ۱۳۶۱ به جبهه غرب اعزام گردید، در همان سال به همراه دیگر افراد محله سیدمصطفی خمینی، اقدام به تأسیس مسجد و تشکیل جلسه قرآن نمود و مدت چند سال تا قبل از شهادت مسئولیت جلسه را بر عهده داشت و با وجود تحصیلات اندک خود موفق به یادگیری قرآن و ادعیه گردید.
در دومین اعزام به جبهه در مرحله چهارم والفجر ۴ شرکت نمود، در سال ۱۳۶۳ موقعی که برادرش محمود در جاده دیواندره سنندج به اسارت کومله درآمد، برای آزادی برادرش به زندان کومله در منطقه چخماق خاک عراق رفت و پس از تلاش و مشقات فراوان با کمک دیگر برادران کُرد موفق به آزادی برادرش گردید و برادرش بعد از ۶ ماه اسارت به آغوش خانواده اش بازگشت، در سال ۱۳۶۵ هم برای بار سوم به جبهه حق علیه باطل اعزام شد.
آذرماه ۱۳۶۵ که خبر شهادت برادرش را برایش آوردند، او با عزم راسخ و محکم این داغ بزرگ را تحمل کرد با وجودی که اقوام اصرار کردند تا اربعین برادرش بماند ولی قبول نکرد و قول داد که برای اربعین برادرش بازگردد و بالاخره در عملیات کربلای ۴ در جزیره ام الرصاص بعد از فداکاری فراوان به آرزوی دیرینه اش، شهادت فی سبیل الله رسید و در روز چهلم برادرش محمود مراسم تشییع جنازه اش بسوی گلزار شهدای امامزاده هلال ابن علی (ع) آران برگزار شد.
وصیت نامه شهید
بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
«و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتاً بل احیاء ولکن لاتشعرون»
به کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگوئید، آنها نمرده اند، بلکه زنده اند، ولی شما این واقعیت را درک نمیکنید.
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و به نام خداوندی که همه جهان از آن اوست و اوست که جان میدهد و جان میستاند و با سلام به پیشگاه امام زمان(عج) و نائب بر حقّش رهبر کبیر انقلاب اسلامی که از زبان خداوند و امام زمان سخن می گویند و گفته های قرآن را با زبان ساده که همه مردم در هر جا و هر پُست و مقام که هستند می توانند از سخنانش استفاده کنند و با سلام و درود بر روان پاک شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی که با نثار جان خود نهال انقلاب اسلامی را آبیاری نمودند.
حقیر امروز در این موقعیّت حسّاس که از هر طرف به کشور ایران فشار می آورند نمی توانستم آرام در خانه بمانم و وظیفه شرعی خود می دانستم برای خدمت به اسلام و قرآن به جبهه حق علیه باطل بروم تا در آخرت وقتی چشمم به جمال پیامبر اسلام (ص) افتد، اگر بگوید فرزندم در زمان تو آمد از شما کمک خواست آیا او را یاری کردی؟ آن وقت بگویم او برای یاری دین اسلام و قرآن آمده که این دین، دین خداست چه کردی؟ آن وقت بگویم هر چه از دستم برمی آید انجام دادم.
- پیامم به امّت شهیدپرور، ای امّت وای بر کسانی که این سخنان امام را می شنوند امّا به دنبال مال دنیا می روند و خدا را فراموش می کنند، ای ملّت نماز جمعه را اهمیّت دهید که نماز جمعه دشمن شکن است.
- ای دوستان، من از شما میخواهم که جبهه ها را پُر کنید و در پشت جبهه از مال و ناموس مردم حفاظت نمایید و در پایگاه ها حضور فعّال داشته باشید.
- پیامم به مادر ارجمندم، ای مادر بعد از شهادتم هرگز لباس سیاه به تن نکن و از خانواده ام می خواهم که لباس سیاه به تن نکنند و بلند قامت بایستند و بر شهادتم افتخار کنند، ای مادرم! اگر من پسر بدی برایت بودم مرا ببخش.
- پیامم به همسرم، ای همسرم تو وظیفه سنگینی داری باید هم چون کوه استوار باشی از بچّه ها نگهداری کنی و هرگز بر مزارم گریه نکن و دخترانم را هم چون زینب تربیت نما تا نماز و روزه بپا دارند
. پسرم، تو هم باید درس بخوانی و اگر جبهه به تو نیاز داشت در دو جبهه به جهاد بپرداز، در جبهه جنگ و جبهه مدرسه و نماز و روزه را بپا دار تا رستگار شوی.
انتهای پیام. /